فهرست مطالب

مجله زبانشناسی و گویش های خراسان
پیاپی 8 (بهار و تابستان 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/06/18
  • تعداد عناوین: 6
|
  • جواد قنبری بگلر، محمود الیاسی، علی ایزانلو صفحات 1-19
    کرمانجی مهمترین گونه زبان کردی است که علاوه بر کشورهای ترکیه، عراق، سوریه، و برخی از مناطق کردنشین غرب ایران، در استان خراسان شمالی و نیز در شمال غربی استان خراسان رضوی بدان تکلم می شود. اهالی روستای بیگلر در جنوب شهرستان قوچان همچون بسیاری از روستاهای دیگر این منطقه به یکی از گویش های این زبان سخن می گویند. از آنجایی که گویش کرمانجی روستای بیگلر نسبت به سایر گونه های کردی کرمانجی رایج در منطقه تفاوت های بارزی دارد، در این پژوهش تلاش شده است تا این تفاوت ها مورد بررسی قرار گیرد. دراین مقاله پس از بررسی این تفاوت ها به عوامل بیرونی و درونی تغییرات صورت گرفته نیز اشاره شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهد این گویش از سایر گویش های کرمانجی مناطق مجاور به لحاظ آوایی، ساخت واژی و نحوی متفاوت است، و اینکه زبان های دیگر رایج در منطقه یعنی ترکی و فارسی از جمله مهمترین عوامل برون زبانی به وجود آمدن این تغییرات بوده اند. علاوه بر آن مشخص گردید که در این میان، زبان ترکی بیشترین تاثیر را در ایجاد این تغییرات داشته است و تاثیر زبان فارسی در درجه دوم اهمیت قرار دارد. همچنین از جمله مهم-ترین تغییرات درون زبانی این گویش می توان به از بین رفتن تمایز میان شکل حال و گذشته فعل متعدی در این گویش در مقایسه با دیگر گویش های کرمانجی خراسانی اشاره کرد.
    کلیدواژگان: زبان کردی، گویش کرمانجی، گویش کرمانجی بیگلر، تغییر زبان
  • سلیمان قادری نجف آبادی، منوچهر توانگر صفحات 21-51
    مطالعه حاضر در چهارچوب زبانشناسی فرهنگی به بررسی برخی از مفهوم پردازی های استعاری واژه دل در بوستان سعدی پرداخته است. تحلیل داده ها نشان می دهد که این اندام به شکلی زایا در امر تن آیش ذهن زبانمندان فارسی از طریق یک الگوی فرهنگی مشارکت می جوید و از خلال آن به مفهوم پردازی عناصری از حوزه های مفهومی احساسات (عشق، شادی، غم)، قوای ذهنی (درک کردن، فکرکردن)، ارزش های فرهنگی (بخشندگی، صداقت)، ویژگی های شخصیتی (بی رحمی، آگاهی) و طبیعت و ماده (باغ، آیینه) می پردازد. مفهوم پردازی احساسات در این میان از تنوع بیشتری برخوردار است؛ لذا می توان دل را اندام نمونه اعلا در انتقال احساسات به ویژه «غم» و «عشق»، به-شمارآورد. همچنین معلوم شد که آفرینش عبارات مبتنی بر این اندام، با تبعیت از نظام های استعاری و بهره گیری از ابزارهای شناختی چون استعاره، مجاز و طرحواره های تصویری همراه است.
    کلیدواژگان: زبانشناسی فرهنگی، استعارات بدنی، حوزه های مفهومی، بوستان سعدی
  • فاطمه دانش پژوه، غلامحسین کریمی دوستان، زینب محمد ابراهیمی، بلقیس روشن صفحات 53-80
    پژوهش حاضر با استناد به آرای وندلر (1957، 1967) و کرافت (2010)، ماهیت نمود واژگانی فعل و رابطه آن را با تکواژ ستاک ساز غیرمعلوم -rā/rē در کردی سورانی مورد مطالعه قرار می دهد. در این مقاله، که پژوهشی توصیفی-تحلیلی است، نشان داده می شود برخی از افعال با وجود ویژگی مشترک نمودی، رفتارهای متفاوتی نسبت به تکواژ -rē/rā از خود نشان می دهند؛ زیرا ساخت صوری فعل از جمله ساده و مرکب بودن آن بر پیوستن این تکواژ به فعل تاثیر می گذارد. این امر نشان می دهد که صرفا نمود فعل، توانایی تبیین حضور و یا عدم حضور تکواژ مذکور را در سطح نحو ندارد، بلکه صورت فعل نیز نقش مهمی را در این امر ایفا می کند. علاوه بر این، در این مقاله نشان داده می شود در بیشتر موارد آزمون های «در x زمان» و «به مدت x زمان» نمی توانند وجه ممیزه معیاری برای تمایز گذاشتن رخدادهای «کرانمند» و «ناکرانمند» باشند. این امر سبب می شود که این آزمون ها نتوانند نقش محوری در تمایز گذاشتن رخدادها براساس نمود واژگانی در کردی سورانی ایفا کنند. افزون براین، مقاله حاضر گویای این مطلب است که هیچ رابطه مستقیمی بین ساخت غیر معلوم و کرانمندی وجود ندارد، زیرا تکواژ rā/rē- هم در رخدادهای کرانمند و هم ناکرانمند قابلیت پیوستن به فعل را دارد.
    کلیدواژگان: نمود واژگانی، نمود دستوری، کرانمندی، ساخت غیر معلوم، کردی سورانی
  • فاطمه نعمتی صفحات 81-102
    هدف این مقاله بررسی جایگاه نشانه زبانی و نحوه تعامل آن با سایر نظام های نشانه ای ارتباطی از چشم انداز نوعی نشانه شناسی ارتباط-محور و انسان مدار است. بر اساس بررسی تاریخچه نشانه زبانی و جایگاه آن در مطالعات نشانه شناختی معاصر در چارچوب دو پارادایم اصلی نشانه شناسی پیرسی و سوسوری و از دیدگاه های مختلف فلسفی- منطقی، رایانه ای، فلسفه علم و ادبی، این تعریف از نشانه زبانی پیشنهاد می شود که همه واحدهای زبانی در کاربردهای مختلف تحت اللفظی و غیرتحت اللفظی به شرط وجود تفسیرگر انسانی در ارتباط، نشانه هستند. این نوع نشانه در کنار دیگر نشانه های ارتباطی غیرزبانی می تواند موضوع مورد مطالعه نشانه شناسی باشد. در هر واقعه ارتباطی، عناصر نشانه ای زبانی و غیرزبانی با توجه به بافت رمزگان وقوع آن (منطقی، اجتماعی یا زیبایی-شناختی) به نسبت های متفاوت در تعامل هستند و برجستگی هر یک از این مجموعه نشانه ها در ارتباط به تجربه تفسیری متفاوتی منجر می شود.
    کلیدواژگان: نشانه شناسی، نشانه زبانی، نشانه غیرزبانی، ارتباط
  • محمد امین صراحی، بتول علی نژاد صفحات 103-130
    در ساختواژه، واژه بست به واحدی اطلاق می شود که حد واسط تکواژهای آزاد و وابسته است و تفکر سنتی تقسیم تکواژها به دو گروه آزاد و وابسته را بطور جدی مورد سوال قرار می دهد. واژه بست ها، هم بعضی از خصوصیات واژه ای و هم برخی از ویژگی های تکواژهای وابسته را دارند. مطالعه واژه بست ها حوزه مهمی از زبانشناسی از جمله ساختواژه و نحو را در بر می گیرد. در مقاله حاضر تاکید بیشتر بر ساختار ساختواژی واژه بست های زبان فارسی است، اما بحث های نحوی نیز به ناگزیر دنبال شده است و سعی بر آن است تا واژه بست های زبان فارسی بر اساس متغیرهای رده شناختی که ماهیتی جهانی دارند، مورد مطالعه قرار گیرند. از این رو واژه بست های زبان فارسی بر اساس الگوهای رده شناختی آیخن والد (2003)،بیکل ونیکلز (2007)، و کلاونس (1985) مورد مطالعه قرار گرفته اند. مقاله حاضر ثابت می کند که می توان از الگوی پیشنهادی آیخن والد به عنوان ابزاری علمی و البته مناسب جهت تشخیص و مطالعه واژه بست های زبان فارسی استفاده کرد.
    کلیدواژگان: واژه بست، پی بست، وند، رده شناسی زبان، زبان فارسی
  • سیده مریم فضائلی، شهلا شریفی صفحات 131-144
    در این پژوهش، برخی از ضرب المثل های زبان فارسی را که در آن ها مشکل و نوع برخورد با آن مطرح شده، در چارچوب طرحواره های قدرتی بررسی می کنیم. براساس یافته ها، در ضرب المثل های بررسی شده طرحواره های قدرتی سه امکان دارند: وجود مشکل به مثابه یک سد که نمی توان آن را از سر راه برداشت. در این گونه ضرب المثل ها راهکار یا توصیه ای برای حل مشکل وجود ندارد. دومین امکان این است که مشکل را می توان از طریق ارائه راهکاری پیشنهادی برطرف کرد. وجود مشکل به عنوان یک سد که می توان آن را پشت سر گذاشت، سومین امکان است. بررسی های آماری نشان می دهد که امکانات دوم و سوم به ترتیب بیشترین و کمترین میزان بسامد را در ضرب المثل های بررسی شده داشته اند. در امکان دوم که خود انواعی دارد، ضرب المثل هایی که بیانگر حل مشکل از طریق راه حل مطلوب و مناسب هستند، بیشترین فراوانی را دارند. بسامد امکانات طرحواره قدرتی در ضرب المثل های بررسی شده، رهیافت هایی را درباره روان شناسی قوم شناسی ایرانی ارائه می دهند؛ بدین صورت که تفکر حاکم بر رفتار و منش قوم ایرانی در گذشته و حال این بوده و هست که توصیه می شود خود در برابر سد مشکلات پایداری داشته باشد، برای هر مشکلی در جستجوی راهکار و راه حلی باشد و همچنین سعی کند بهترین راه حل را در مواجهه با مشکل و رفع آن برگزیند. غالب ضرب المثل های بررسی شده گویای این اند که قوم ایرانی، روحیه ای قوی و بالا در برابر مشکلات دارد.
    کلیدواژگان: معنی شناسی شناختی، طرحواره های قدرتی، ضرب المثل، طرح مشکل، نوع، زبان فارسی
|
  • Pages 1-19
    Kurmanji is probably the most well known variety of Kurdish Language. Apart from such countries as Turkey، Iraq، Syria، and some areas in western Iran، it is spoken in Khorasan-e Shomali and Khorasan-e Razavi Provinces in north-east Iran. The residents of Biglar –a village near Quchan in north-west Khorasan-e Razavi Province- as well as many other people living in the neighboring villages speak this Kurdish dialect. Since there are some prominent differences between the Kurmanji dialect of Biglar and other Kurmanji dialects spoken in the neighboring villages، this paper is to describe these differences and discuss the factors involved in such a variation among the dialects. In this article، having introduced the differences، the major external and internal factors involved have also been discussed. Results show that the Kurmanji Dialect of Biglar represents some phonological، morphological، and syntactic differences with other Kurmanji dialects spoken in the area، and that two other major languages spoken in the region، i. e. local Turkish and Persian are among the most known factors involved in such an event. It was also shown that the dialect was mostly affected by Turkish، and to a lesser degree، by Persian. Among the internal factors involved، lacking distinction between the Present and Past forms of transitive verbs is worth mentioning، a phenomenon which can still be tracked in other Kurmanji dialects spoken in the neighboring villages.
    Keywords: Kurdish Language, Kurmanji Dialect, the Kurmanji Dialect of Biglar, Language Change
  • Pages 21-51
    The present study tries to analyze some conceptual metaphors in the Bustan، using insights from cultural linguistics. The data analyzed shows that through a cultural model، the word del، productively، embodies the mind of Persian speakers via conceptualizing emotions (love، happiness، and grief)، mental faculties (understanding، thinking)، cultural values (munificence، truth)، character traits (atrocity، awareness) and materials (garden، mirror). In fact، we can recognize del as the prototypical body-part term used in conceptualizing emotions، especially “love” and “sadness”. The present study reveals that the formation of body-part expressions is in accordance with metaphorical systems، exploiting image schema، metaphor، and metonymy
    Keywords: cultural linguistics, body metaphors, conceptual domains, Bustan
  • Pages 53-80
    The present paper examines the nature of verb lexical aspect and its relation to -rā/rē non-active morpheme in Sorani Kurdish based on Vendler (1956 & 1967) and Croft (2010). The research method is analytic-descriptive. The article shows that although some verbs have the same aspectual features، they don’t have the same behaviour regarding the attachment of rē/rā morpheme since the verb form، namely simple or non-simple، affects the attaching -rē/rā morpheme. It shows that not only the lexical aspect، but the form of the verb morphology plays a crucial role in accounting for the presence or absence of -rā/rē morpheme at the syntax level which، in turn، implicates the interaction between the meaning، morphology and syntax in this language. Furthermore، in this article، it is shown that in most cases، the «in phrase» and «for phrase» tests are not efficient means to distinguish telic from atelic events. This causes these tests not to play a crucial role to distinguish events based on lexical aspect in Kurdish. Nonetheless، the-rā/rē non-active morpheme can attach to the verb in both telic and atelic events. So there is no direct relationship between a non-active structure and the telicity.
    Keywords: lexical aspect, grammatical aspect, telicity, non, active structure, Sorāni Kurdish
  • Pages 103-130
    In linguistics morphology، clitics are considered as a set of special units which cannot be categorized under free or bound morphemes، and therefore، seriously question the traditional view of dividing morphemes into the two groups of free and bound morphemes. Clitics represent some characteristics of words and simultaneously، possess some important properties of the bound morphemes as well. The study of clitics covers a wide domain including morphology and syntax. The present study aims to investigate the morphological structure of clitics in Persian based on a set of universal parameters. In doing so، the typological models of Aikhenvald (2003)، Bickel and Nichols (2007)، and Klavans (1985) were used. The results of the present study show that the proposed model of Aikhenvald was proved to be a scientific instrument for distinguishing Persian clitics from non-clitic units.
    Keywords: clitics, enclitics, affix, typology, Persian